شايد كم‌تر كسي را در دنياي ادبيات بتوان يافت كه چون يوستين گوردر دغدغه آموزش فلسفه و انتقال مفاهيم سخت‌فهم آن به كودكان را داشته باشد. داستان‌هايي كه آموزگار نروژي در قامت داستان از هستي و نيستي سخن مي‌گويد، اين كه ما از كجا آمده‌ايم و هدف از اين هبوط چيست. «دخترك رئيس سيرك» نيز از اين قاعده مستثنا نيست و در پشت داستاني به ظاهر ساده از پيچيدگي‌هاي غيرقابل درك جهان صحبت كرده و شخصيت‌هاي داستان هر كدام جهان متفاوتي را در پس كلامشان روايت مي‌كنند. نام كتاب برگرفته شده از يكي از داستان‌هايي است كه «پتر» ضد قهرمان دوست‌داشتني داستان در حال نوشتن آن است. رئيس سيركي كه در سال‌هاي دور، دختر خردسالش را گم كرده و حالا در هنگام مرگ متوجه مي‌شود كه استعلاي كار بر جان و روح او مانع از آن بود كه متوجه شود گمشده‌اش در سيرك خود كار مي‌كرد و گويي كه خود مي‌دانست اما نمي‌خواست باور كند. اين اثر که به قلم يوستين گوردر به نگارش درآمده است، سعي دارد آموزش فلسفه را در قالب داستاني با عنوان دختر رئيس سيرک ارائه دهد. کتاب حاضر حکايتي از خاطرات دختري را بازگو مي کند، که از پدر دور مانده است. دختر زماني که 18 ماه داشت در رودخانه آکر سقوط کرده بود و پدرش فکر نمي کرد که او هنوز زنده مانده باشد. اما روزي براي دختري که در سيرک بندبازي مي کرد، حادثه اي اتفاق مي افتد و رئيس سيرک براي کمک نزد او مي رود. مرد از زنجير نازک دور گردنش متوجه مي شود که اين همان گردنبندي است که زمان تولد براي دخترش خريده بود و اين در حالي است هر دوي آن ها تا اين زمان از موضوع گردنبند بي خبر بودند.