درباره‌‌ی داستان اولن‌اشپیگل (همراه با نقد رولان) گالینگور

قهرمان اصلي داستان، "اولن اشپيگل"، گدايي است نيک دل از سرزمين "فلاندر" که با خنده و استهزا از فرادستان اجتماع انتقام مي‌گيرد .او داراي سرشتي است با نشاط، شادي‌هايش به افراط است، سر به هوا و سرسخت است .گويي بر پيشاني او هر اهانتي نقش بسته است" .اولن "هم درستکار است و هم بي رحم . "طبيعت، نيروبخش اولن اشپيگل است، توانا بر همه چيز بر روي زمين، در آستانه فصل اول داستان که بچه تازه از شکم مادر درآمده است، پدرش او را از زائو مي‌گيرد و پنجره را باز کرده به او مي‌گويد" : پسر، ببين، اين سرور ما خورشيد است .هر وقت که بعدها دچار ترديد شدي چنان که نداني چه کار بکني که شايسته کردن باشد، از او مشورت بخواه .او روشن است و گرم ;تو همان گونه راست باش که او روشن است، و همان گونه مهربان که او گرم" ."!م.ا.به آذين "قبل از ترجمه متن داستان، نقد "رومن رولان "بر اين داستان را آورده است .در بخشي از اين نقد مي‌خوانيم" :در همان نخستين صفحه کتاب، اراده کينه‌توزي در برابر نهادن "کلاس "روستايي و شاه شارل پنجم، در همزمان زاييده شدن اولن اشپيگل و فيليپ دوم، آشکار مي‌شود .و کار اين مقايسه، بي هيچ گذشتي، در سراسر کتاب، ادامه مي‌يابد .

آخرین محصولات مشاهده شده