درباره‌‌ی آن زن که یونان من است (مجموعه شعر)

تو مي‌خندي. و آن تكه از ابديت كه عمر من است. جاودانه شهوتي مي‌يابد. و من شراب‌تر مي‌شوم. از تو مست. آن‌قدر سرخوش. كه اگر از غروب خيابان ولي‌عصر. تا ته چراغاني شب كوچه برلن. با تو قدم بزنم. و تو خنده ناجور كني. تا ابد زيباست.

آخرین محصولات مشاهده شده