داستان پشت اين اثر:
داستان از اين قرار است که، ورا تيمونز “Vera Timmons”در دوران کودکي خود شاهد اعمال بزهکارانه زيادي بود. يک روز همسايه کوچکش پيتر فرکلز را ديد که با لبخندي کنايه آميز خرس عروسکي دوستش کاترين “Katherine”را تکه تکه کرد. هفته بعد، همان پيتر، با تيرکمان مسلح، پنجره خانم کاريگان “Carrigan” را شکست. يک روز ديگر، فرکلز با گذاشتن دست‌هاي کثيفش در ظرف آب‌نبات عمه مري، يک مشت آب‌نبات دزديد. حتي اگر ورا شاهد همه چيز بود، همه مي‌گفتند او دروغ مي‌گويد و خواهر کوچکش را به‌عنوان نويسنده جنايت متهم مي‌کردند. بي‌عدالتي، يعني بي‌عدالتي در گفتن حقيقت و کسي او را باور نکردن، چيزي است که ورا تيمونز را به مطالعه حقوق سوق داد. سال‌ها گذشت و ورا پس از يک دوره درخشان در دانشگاه، افتخار کرد که حرفه‌اي را که بسيار آرزو مي‌کرد انجام داد. تنها چيزي که او هرگز نمي‌تواند بفهمد اين است که آن پيتر فرکلز وحشتناک که در نهايت وارد سياست شد، چگونه مي‌تواند سناتور شود.