درباره‌‌ی 4 سرباز

چهار سرباز، نوشته‌ي اوبر مينگارللي، قصه‌ي چهار سرباز ارتش سرخ است که جايي در نزديکي مرز روماني اتراق کرده‌اند تا زمستان سخت بگذرد و به جبهه برگردند؛ قصه‌اي ضدجنگ از نويسنده‌اي که اکثر آثارش به قساوت و تلخي جنگ اختصاص دارد. جنگ داخلي روسيه، از نوامبر 1917 تا 25 اکتبر 1922، بلافاصله پس از انقلاب فرانسه درگرفت و طي آن، احزاب و جناح‌هاي سياسي مختلف درگير بودند، ارتش سرخ لنين، ارتش سفيدِ دشمنِ بلشويک‌ها، و کشورهاي متفقينِ جنگ جهاني اول و گروه‌هاي ديگر. در چهار سرباز، رمان‌نويس فرانسوي، اوبر مينگارللي (1956-2020)، درباره‌ي زمستان 1919 مي‌نويسد، وقتي ارتش سرخ در نزديکي جنگلي (در مرز روماني) اردو زده و منتظر است بهار شود و گردان از راه برسد و خشونت، در خلال جنگ‌هاي داخلي روسيه، از سر گرفته شود. اول فقط يک سرباز است، بعد، خيلي اتفاقي دومي اضافه مي‌شود و بعد، سومي و آخرسر هم چهارمي. راوي برايمان تعريف مي‌کند: با هم‌قطارانش در دل جنگل برکه‌اي مي‌يابند که پناهگاه‌شان مي‌شود براي گذران زمستان و اميد بستن به بهار. همان‌جا مي‌مانند و از زمين و آسمان، ترس‌ها و آرزوها، خشم‌ها و خانواده و تمام انسانيتشان حرف مي‌زنند و البته انتظار مي‌کشند، انتظار براي جنگ و پايان.

آخرین محصولات مشاهده شده