دربارهی 1 روز به آسمان خواهم رفت
در سال 1986 قرار است فضاپيماي چلنجر به فضا پرتاب شود. ناسا ترتيبي داده تا پخش ماهوارهاي پرتاب فضاپيما از طريق تلويزيونهاي بسياري از مدارس آمريکا پخش شود تا دانش آموزان بتوانند کريستا مک اوليف را ببينند که به عنوان اولين معلم به فضا ميرود.
برد که آرزو دارد اولين زن فرمانده فضاپيما باشد، يکي از اين تماشاچيان است. او همراه دو برادرش، فيچ و کش در خانواده اي ناآرام و متشنج و غيرقابل پيشبيني زندگي ميکند. هرکدام در عالم تنهاييشان با رؤياها و آرزوهايشان دست و پنجه نرم مي کنند و در عالم بيرون براي اين رؤياها ميجنگند و خيالبافي ميکنند.
رؤياهايي که آنقدر باهم متفاوت هستند که اين خواهر و برادرها را از هم دور کرده است اما زندگي چهرههاي زيباتري هم براي نشان دادن دارد، فقط بايد آن را در جاي درست و زمان درست پيدا کرد.