درباره‌‌ی کتاب آخر (پس از جهان‌لرزه 2)

كازمو گفت: «ديگه جلوتر نرو.» «ولي...» «زندگي‌ت در خطره. تكون نخور. غير از جايي‌كه همين الان اونجا هستي به چيز ديگه‌اي فكر نكن. توي ذهنت نگه‌اش دار. اگه نتوني تو ذهنت نگهش داري، ممكنه تو رو از دست بديم. خوب تمركز كن.» ايفي خيلي ترسيد. مگر چه‌كار كرده بود؟

آخرین محصولات مشاهده شده