به «ماکاموشي»، جزيره‌ي جوندگان جسور، خوش آمديد! مـن جرونيمو استيلتُن هسـتـم. سـردبيـر پُرفـروش‌ترين روزنـامه‌ي جزيره ي ماکاموشي. ولي بيشتر دوست دارم داستان‌هاي ماجراجويانه بنويسـم. کتـاب‌هـاي من تـوي مـاکامـوشـي مثل تـوپ صـدا مي‌کنند و حـسـابـي پُرفروش انـد! ازپنير سوئيسيِ تازه خوشـمزه‌تر و از پنير چدارِ کهنه تند‌و‌تيزترند. سبيل‌چسب و بامزه‌اند، خنده‌دار و فرا موش ‌نشدني. دهنتان را آب مي‌اندازند، به سبيل‌هايم قسم! گند پنيرش بزنند! باورم نمي‌شد! رفيقم بروس کفتارپنجه و دخترعموي ورزشکارش، تائو ريزه، اسمم را در مسابقات جهاني کاراته‌موش نوشته بودند! بدن من که آماده‌ي مبارزه نبود و حتي يک حرکت کاراته هم بلد نبودم! تازه، فقط يک هفته وقت داشتم تمرين کنم! چه‌جوري ازم انتظار داشتند قهرمان جهاني کاراته‌موش شوم؟