درباره‌‌ی پیشانی‌نوشت‌ها (مجموعه داستان)

قرارشان آخر شب بود. حبيبه كه پس از سال‌ها درمان، مختصري بينايي به دست آورده بود خانه را مثل دسته گل تميز كرده بود. فلاسك سفري چاي، ميوه‌ها در يخچال داخل كيسه پارچه‌اي، تنقلات در كابينت و قبله‌نما آماده بود. حمام رفته بود و موهاي بلندش را دو دست شسته بود...

آخرین محصولات مشاهده شده