درباره‌‌ی یلدای سرد و باشکوه استاد محمود راد (شب‌نشینی در 1 پرده) نمایش‌نامه

... آره جريان آتيش زدن موند... دي‌ماه 60 بود... هوا خيلي سرد بود. خوب يادمه. اومدم بيرون. در مغازه رو قفل كردم. دست دراز كردم كركره رو بكشم پايين اصلا نفهميدم چي شد. يكي گفت مرگ بر خائن و يكه گوله آتيش از كنار گوشم خورد به شيشه افتاد تو مغازه. برگشتم ببينم كي‌ان.. ديدم دو تا موتور گازش و گرفتن رفتن... تو يه چشم به هم زدن آتيش شعله كشيد و مغازه سوخت... يكي اون شد، يكي هم همين، اينا كينه كردن... فكر كنم اون موقع نوري و محسني مسئول كاراي عملياتيشون بودن. نوري رو مطمئن نيستم ولي اون يكي رو مطمئنم... كار خودشون بود... تهديدشونو عملي كردن. اون روز كه داشتن از خونه مي‌رفتن بيرون اجلالي‌فر داد كشيد مرگ بر خائن.

آخرین محصولات مشاهده شده