کتاب «زماني که پري دريايي را باور داشتيم» رماني نوشته «باربارا اونيل» است که اولين بار در سال 2019 انتشار يافت. «جوسي بيانکي» سال ها پيش طي حادثه اي تروريستي در يک قطار کشته شد. اين چيزي است که خواهرش، «کيت»، هميشه به آن باور داشته است. يک برنامه زنده درباره آتش سوزي در شهر «آکلند»، تصوير زني را ثبت مي کند که در ميان دود و خرابه ها در حال دور شدن از آتش است. شباهت اين زن به «جوسي» باورنکردني است—و انکارنشدني. پس از اين اتفاق، سيلي از عواطف—اندوه، فقدان، و خشم—به ذهن «کيت» سرازير مي شود و او تصميم مي گيرد هر طور که شده، خواهري را بيابد که زندگي اش را با دروغ سپري کرده است. «کيت» پس از رسيدن به نيوزلند، سفر خود را با خاطرات گذشته آغاز مي کند: روزهايي که او در ساحل به همراه «جوسي» گذراند؛ پسر نوجوان گمشده اي که به بخشي از خانواده آن ها تبديل شد؛ و زخمي روحي که «کيت» و «جوسي» را در تمام زندگي رها نکرده است.