درباره‌‌ی وانیا و سونیا و ماشا و اسپایک (نمایش‌نامه)

سونيا: عزيزم، وانيا، برات قهوه آوردم. وانيا: ممنون خودم دارم. سونيا: آها... اما من هر روز صبح برات قهوه مي‌آوردم. وانيا: آره خب، اما امروز صبح پيدات نبود. سونيا: خب، من حموم بودم، نمي‌تونستي يه كم صبر كني؟ وانيا: نمي‌دونم. آب جوش اومده بود، تو هم كه نبودي، خودم بلدم كمي قهوه رو توي فنجون بريزم. سونيا: اما دوست دارم من صبح‌ها برات قهوه بيارم. وانيا: خب باشه. بفرما، اين فنجونو بگير و اون يكي رو بده به من. سونيا: خيلي‌ خب.

آخرین محصولات مشاهده شده