در اعماق کوه‌هاي کلرادو، در شهر کوچک هِيوِن‌فال، مهمان‌سرايي به‌اسم آمفلوس وجود دارد که همچون پناهگاهي امن چندين دنياي جادويي را به هم وصل ميي کند. اين مهمان‌سرا نسل‌اندرنسل از تمام کساني که به آن پناه آورده‌اند محافظت کرده است، اما واي به حال کسي که سعي کند آرامش آنجا را بر هم بزند! براي مدي مورو، تابستان‌هاي مهمان‌سرا فقط به تجربه‌کردنِ جادو از نزديک خلاصه نمي‌شود، بلکه راهي براي فرار از واقعيت زندگي است؛ واقعيتي که در آن مادرش دست به قتل برادر کوچکش زده و در انتظار قصاص است. مهمان‌سرا جايي است که مدي در آن دل‌باخته‌ي برکن، سربازي از سرزمين فيوردن‌کيل شده و جايي است که اميد دارد روزي بتواند بعد از دايي محبوبش وارث آن شود. اما تابستان امسال اتفاقي ناممکن رخ مي‌دهد؛ جسدي در مهمان‌سرا پيدا مي‌شود و همه‌چيز به هم مي‌ريزد. با گم‌شدن برکن، زخمي‌شدن دايي‌اش و آزادشدن هيولايي خطرناک در محوطه، مدي ناگهان مسئول حفظ جان تمام ساکنان هِيوِن‌فال مي‌شود. او حاضر است براي برملاکردنِ حقيقت دست به هر کاري بزند و حتي با تايا، کارمند جديد و مشکوک مهمان‌سرا رفاقت کند. وقتي رازهاي مهمان‌سرا فاش مي شوند، مدي متوجه مي‌شود که نبايد به هيچ‌کس اعتماد کند و جان هيچ‌کس ديگر در امان نيست. سارا هالند، نويسنده ي پرطرف‌دار، با اين کتاب مخاطبان خود را به دنيايي سحرآميز مي برد که در آن خطر و نيرو‌هاي شوم پشت هر دري در کمين‌اند.