درباره‌‌ی هیچکس بی‌نقص نیست البته غیر از من

دفتر خاطرات خنگولم: ايزابلا و مادرش صبح روز بعد براي رفتن به مدرسه دنبالم آمدند. ظاهرا دو باشگاه خارج از برنامه وجود دارد كه صبح‌ها جلسه تشكيل مي‌دهد و ايزابلا امروز صبح مجبورم كرد عضو هر دو شويم. واقعا به اين فكر افتادم كه شايد دخالت دادن ايزابلا در اين ماجرا ايده‌ي چندان خوبي نبود. دوست دارم آينده‌ي بي‌نقصي داشته باشم، ولي اگر آينده ايزابلا بي‌نقص‌تر از من باشد، مجبور مي‌شوم بخشي از آينده‌ام را صرف خراب كردن آينده‌ي او كنم. مي‌دانم كه گفتن اين حرف جالب نيست، ولي من و ايزابلا دوست‌هاي صميمي هستيم. اين كاري است كه دوست‌هاي صميمي انجام مي‌دهند.

آخرین محصولات مشاهده شده