8 مه ـ چه روز شگفتانگيزي! تمام صبح را روي علفهاي مقابل منزلم زير سپيدار عظيمالجثهاي كه علفزار را در پناه سايه خود ميگيرد، دراز كشيدم. من اين سرزمين و زيستن در آن را دوست دارم؛ زيرا در آن ريشه گرفتهام؛ ريشهاي عميق و دلپذير كه يك مرد را به سرزميني كه اجدادش در آن به دنيا آمده و مردهاند، به آنچه مردمانش ميانديشند، ميخورند، به آداب و رسوم، نوع غذاها، اصطلاحهاي محلي، لحن سخن گفتن دهقانان، بوي خاك، دهكدهها و حتي هوا پيوند ميدهد.