درباره‌‌ی هر روز 1 قدم نزدیک‌تر (گالینگور)

این وسوسه همیشه در من وجود دارد که دفترهای قرار ملاقات قدیمی مملو از اسامی نیمه فراموش شده بیماران را بیابم، کسانی که حساس‌ترین تجربیات را با آن‌ها داشته‌ام، تعداد زیادی افراد و تعداد زیادی لحظات خوب. چه اتفاقی برای آن‌ها افتاده است؟ قفسه کتاب‌های ردیف شده و انبوه نوارهای ضبط شده‌ام، معمولا مرا به یاد گورستان‌های وسیع می‌اندازند: زندگی‌های تلنبار شده درون پوشه‌های بالینی، صداهای به دام افتاده در نوارهای الکترومغناطیسی در سکوت و نمایش‌هایی که هرگز اجرا نشدند. زندگی با این آثار تاریخی، مرا سرشار از حس ناپایداری می‌کند. حتی اگر خودم را غرق در زمان حال بیابم، شبح زوال را حس می‌کنم که نگاه می‌کند و منتظر است. در نهایت زوال بر تجربیات زنده پیروز می‌شود و در عین حال با سنگ‌دلی‌اش یک تلخ و زیبایی را هدیه می‌کند. میل بازگو کردن تجربه من با جینی، میل بسیار متقاعدکننده‌ای است؛ شیفته فرصت از پای درآوردن زوال برای طولانی کردن زندگی کوتاه‌مان با یکدیگر هستم. چه بهتر که بدانی، آنها در ذهن خواننده باقی خواهند ماند، تا آن‌که درون انبار متروکه‌ای از نوشته‌های بالینی ناخوانده و نوارهای الکترومغناطیسی ناشنیده دفن شوند.

آخرین محصولات مشاهده شده