درباره‌‌ی هتل شیشه ای

وينسنت اسميت متصدي بار هتل کايت است، هتلي پنج‌ستاره و مجلل در شمالي‌ترين نقطه‌ي جزيره ونکوور. شبي که وينسنت با جاناتان آلکايتيس آشنا شد، فرد ناشناسي روي ديوار شيشه‌اي لابي هتل نوشت: چرا خرده‌شيشه را قورت نمي‌دهي؟ اما در بخش اعيان‌نشين منهتن جرم به مراتب بزرگتري درحال وقوع بود: آلکايتيس مسئول يک کلاهبرداري پانزي بين‌المللي بود که سرمايه‌گذاران از همه‌جا بي‌خبر خود را با وعده‌ي سودي کلان و مداوم فريب مي‌داد. وقتي اين امپراتوري مالي عظيم فروريخت، ثروت هنگفتي را نابود کرد و زندگي‌هاي زيادي را به تباهي کشيد. وينسنت که سال‌ها نقش همسر آلکايتيس را بازي مي‌کرد، خودش را به دست تاريکي سپرد. سال‌ها بعد يکي از قربانيان کلاهبرداري مأمور شد تا در مورد يک اتفاق عجيب تحقيق کند: زني در دل شبي طوفاني از روي عرشه‌ي يک کشتي کانتينربر ناپديد شده بود. اميلي سنت جان مندل در اين داستان مجذوب‌کننده، خوانندگان را از ميان منظره‌هايي پنهان عبور مي‌دهد و با زواياي تاريک کمپ‌هاي بي‌خانمان‌ها، باشگاه‌هاي زيرزميني، صنعت حمل‌ونقل دريايي بين‌المللي، هتل‌هاي لوکس و زندان‌هاي فدرال آشنا مي‌کند. هتل شيشه‌اي داستاني مملو از زيبايي‌هاي غيرمنتظره و تصويري خيره‌کننده از طمع و گناه، عشق و توهم، پيامدهاي ناخواسته تصميمات انسان‌ها و مسيرهاي بي‌شماري است که در آن‌ها به جست‌وجوي معناي حقيقي زندگي مي‌پردازيم.

آخرین محصولات مشاهده شده