درباره‌‌ی نه نمی‌خواهم ببینمش

شمع را که خورشید هدیه می‌دهی، از سر انگشتان سوخته‌ات می‌فهمد که چند یلدا را، با کبریت‌های نمور و یکی سنگ چخماق سر کرده‌ای. برگ را که به جنگل هدیه می‌دهی، به نیم نگاهی در می‌یابد چند بارت به خاک افکنده‌اند، صحرا زادگانی که قیم درختانند.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده