وقتش رسيده يك كمي نمايش اجرا كنيم و هيچ ايرادي هم ندارد يك كمي چپكي باشد. توي مدرسه بعضي‌ها مي‌گويند بچه‌هاي كلاس جادوي وارونه بايد جادوهايشان را مثل راز پيش خودشان نگه دارند... يا حتي اصلا از آن‌ها استفاده نكنند. ولي همچين چيزي ممكن نيست مخصوصا حالا كه زمان بزرگ‌ترين نمايش مدرسه فرا رسيده است. نري شك دارد استعدادهايش به اندازه‌اي باشد كه توي نمايش شركت كند. پير نگران است نيروي درندگي‌اش همه‌ي حيوان‌هاي توي برنامه را وحشي كند. اليوت نمي‌داند چه سازي بزند چون به هرچيزي دست مي‌زند، منجمد مي‌شود. و زردك هم ... اممم، خب، زردك يك خرگوش سخن‌گو است كه توي سرش نقشه‌هايي دارد. اما هر اتفاقي هم كه بيفتد، بچه‌هاي جادوي وارونه بايد بروند روي صحنه و خودشان را نشان بدهند. براي همين قرار است يك گروه موسيقي راه بيندازند تا بتوانند حسابي بتركانند...