وقتي پيت گربه‌ي انباري پيشنهاد معاوضه‌ي ته‌مانده‌هاي لذيذ استيک با دو چوب بلال کهنه را مطرح مي‌کند، هنک سگ گاوچران حس مي‌کند که اين قضيه بودار است. حتماً چوب‌هاي بلال خيلي قيمتي هستند که پيت مي‌خواهد آن‌ها را به دست بياورد. پس هنک که حالا چوب‌ بلال قيمتي را دارد تصميم مي‌گيرد زودتر از موعد بازنشسته شود. اما بازنشستگي و زندگي مجلل آن‌طور که هنک فکر مي‌کند ساده نيست. ظاهراً همه به دنبال تصاحب اموال قيمتي او هستند – حتي دستيار وفادارش، دراور! آيا هنک مي‌تواند بدون اين‌که دوستانش را از دست بدهد از ثروت خود مراقبت کند؟ يا بايد به خاطر مزرعه از خير ثروت بگذرد؟