فرانسيس دختر لوئيس از همه نظر دردسرساز بود. او زندگي را براي همه ي اطرافيانش تبديل به جهنم مي كرد! پدر و مادر او نمي دانستند با او چه كنند، تا اينكه بالاخره در كمال نااميدي او را به دوست خانوادگيشان آلبرت الينگهام سپردند كه يك مدرسه در تپه هاي جنگلي ورمونت تأسيس كرده بود. بنا شد فرانسيس دو سال آخر دبيرستان خود را در مدرسه ي الينگهام كه او نام آكادمي بر آن نهاده بود، بگذراند. اما ورود فرانسيس به مدرسه ي الينگهام مصادف شد با ماجراي گروگان گيري در خانواده ي الينگهام. در نتيجه فرانسيس هم به خانه بازگشت و به اين ترتيب خانواده ي كرين هم جذب فاجعه شدند…