درباره‌‌ی میان بری در زمان (5گانه زمان4)

مين انگار زير پاهايشان مي‌لرزيد... پالي اکيف به‌تازگي به خانه‌ي پدربزرگ و مادربزرگش -الکس و کيت موري، دو دانشمند مشهور- نقل مکان کرده است. او در يکي از گردش‌هاي هرروزه‌اش در طبيعت شگفت‌انگيز اطراف خانه، سه هزار سال در زمان به عقب برمي‌گردد. اما اين اتفاق تصادف نيست و اين‌که دروازه‌اي بين حلقه‌هاي زمان باز شده دليل دارد؛ دليلي که وقتي دروازه‌ي پشت سر پالي و دوست بيمارش، زاکاري، بسته مي‌شود، آشکار مي‌گردد. آيا پالي مي‌تواند در اين وضعيت بغرنج از خودش و زاکاري محافظت کند تا دروازه دوباره باز شود و آن‌ها را به خانه برگرداند؟ «ولي اگر همه چيز را مي‌دانستم، ديگري شگفتي‌اي در کار نبود چون آن‌چه به آن عقيده دارم خيلي بيشتر از چيزهايي است که مي‌دانم.»

آخرین محصولات مشاهده شده