درباره‌‌ی من پیش از تو

من پيش از تو (me before you) نوشته‌ي جوجو مويز (jojo moyes) يکي از معروف‌ترين کتاب‌ها در حوزه ادبيات عاشقانه‌ي خوش‌خوان است. من پيش از تو هفته ها در صدر پرفروش‌ترين کتاب‌هاي مجله نيويورک تايمز بود و از زمان عرضه آن در سال 2012 تا به امروز علاقه‌مندان بسيار زيادي را در سراسر دنيا به خود جذب کرده است و به گفته آسوشيتد پرس رماني است که نمي‌توانيد آن را زمين بگذاريد! خلاصه کتاب من پيش از تو ويل ترنر پسري پولدار، ورزشکار، ماجراجو و اهل سفر است. از آن دسته‌اي که آنها را مرفه بي‌درد مي‌ناميم. يک روز باراني که ابرهاي تيره آسمان را پوشانده ويل به‌منظور انجام کارهايش بيرون مي‌رود. "صداي گوش‌خراشي مي‌آيد، ويل نگاه مي‌کند. صداي ناخوشايند بوق اتومبيلي است. تاکسي سياه براق را مقابلش مي‌بيند. راننده شيشه اتومبيل را پايين داده است. در گوشه‌ي ميدان ديدش چيزي مي‌بيند که نمي‌تواند به‌خوبي تشخيص دهد. آن چيز با سرعت باورنکردني به‌طرفش مي‌آيد" سرش را برمي‌گرداند اما کار از کار گذشته است. موتوري با او تصادف مي‌کند، آخرين صدايي که به گوشش مي‌رسد فريادي است که احتمالا از گلوي خودش برخاسته است. پس از آزمايشات مشخص مي‌شود که مهره 5 و 6 گردني او آسيب شديد ديده است و دست و پاهايش فلج شده‌اند! دو سال بعد از اين اتفاق خانواده ويل براي او پرستاري استخدام مي‌کنند (لوييزا) که روح ويل هم از دليل اصلي آن خبر ندارد. لوييزا دختر 26 ساله اي است که از قشر ضعيف جامعه است و حتي سوار هواپيما نشده و لباس‌هاي ناموزوني مي‌پوشد. ويل بارها به خودکشي فکر کرده است و دليل اصلي استخدام لوييزا بعنوان پرستار هم اين بوده که روحيه ويل را تقويت کند. در ادامه اتفاقاتي بين اين دو رخ مي‌دهد... درباره کتاب من پيش از تو مريم مفتاحي که مترجم من پيش از تو است و از پس آن بخوبي هم برآمده، درباره اين کتاب مي‌گويد: "شايد برخي فکر کنند که رمان من پيش از تو يک رمان عاشقانه است. اما من اين تصور را ندارم. به نظرم يک داستان اميدبخش و سرشار از کشمکش‌هاي روحي و ذهني است. در نظر دارم کتاب‌هاي بيشتري از جوجو مويز به فارسي ترجمه کنم. " داستان رمان من پيش از تو اصلا پيچيده نيست و خواندن آن اصلا خسته‌تان نمي‌کند.داستان کتاب از آن روايت‌هايي است که در غالب عاشقانه انتظارش را داريد. توصيفات کتاب زيبا هستند و کتاب پر از اتفاقات احساسي است و هيچ بعيد نيست کاغذهاي کتابتان خيس شود! هر قسمتي از کتاب را بتوانيد حدس بزنيد اما خيلي بعيد است که پايان کتاب حتي به ذهنتان آمده باشد و واقعا غافلگير مي‌شويد! اما از اين کتاب يک داستان پرطمطراق و عميق انتظار نداشته باشيد. در کل مي‌توان گفت اگر طرفدار رمانهاي عاشقانه کلاسيک و فاخر هستيد احتمالا اين کتاب برايتان جذابيت زيادي ندارد. ديگر کتاب‌هاي جوجو مويز ميوه خارجي کشتي نوعروسان خليج نقره‌اي موسيقي شب اسب رقصان آخرين نامه معشوق من پيش از تو ماه عسل در پاريس دختري که رهايش کردي يک به علاوه يک من پس از تو تک و تنها در پاريس هنوز هم من جملات زيبا از کتاب من پيش از تو بدترين نکته درباره‌ي کار پرستاري آن چيزي نيست که احتمالا فکرش را مي‌کنيد. ربطي به بالا و پايين کردن مريض و نظافت ندارد، يا دارو و دستمال مرطوب، و يا بوي هميشگي و محسوس مواد ضدعفوني کننده. حتي اين واقعيت هم نيست که اغلب افراد فکر مي‌کنند تنها کاري است که از دستتان برمي‌آيد. بلکه اين واقعيت است که آدم وقتي تمام روز را کنار کسي مي‌گذراند، هيچ گريزي از حالت‌هاي روحي او ندارد، حتي از حالت‌هاي روحي خودش. هيچ‌کس حاضر نيست حرفي در اين مورد بشنود. هيچ‌کس نمي‌خواهد تو از ترست برايش حرف بزني، يا از دردت، يا اين‌که چه‌قدر مي‌ترسي عفونتي پيش بيايد و بميري. هيچ‌کس نمي‌خواهد بداند چه‌قدر بد است که ديگر نمي‌تواني با زني بخوابي، نمي‌تواني غذايي که با دست‌هاي خودت پختي، بخوري، هيچ‌وقت نمي‌تواني بچه‌ي خودت را بـغـل کني. هيچ‌کس نمي‌خواهد بداند وقتي توي اين صندلي چرخدار هستم گاهي دچار ترس از فضاي بسته مي‌شوم. وقتي فکرش را مي‌کنم که يک روز ديگر را بايد توي اين لعنتي سر کنم، فقط دلم مي‌خواهد عين ديوانه‌ها فرياد بکشم. حالا که روزمرگي‌مان را از دست داده بوديم، احساس سردرگمي مي‌کردم. هفته‌ها طول کشيد تا دست‌هايم که ديگر بدنش را لمس نمي‌کردند، احساس بي‌کفايتي نکنند؛ پيراهن لطيفش که دکمه‌اش را مي‌بستم، دست‌هاي گرم و بي‌حرکتش که به آرامي مي‌شستم، موهاي ابريشمي‌اش که هنوز مي‌توانستم لاي انگشت‌هايم حسش کنم. دلم براي صدايش تنگ شده بود، براي برخورد تند و خشکش، خنده‌هايش که به سختي مي‌توانست بخندد، کمرش که با انگشتم لمس مي‌کردم، حالت پلک چشمانش وقتي خواب‌آلود مي‌شد

آخرین محصولات مشاهده شده