درباره‌‌ی من کیست تو چه می‌خواهی

رخشنده تقريبا هر شب در خواب مورد تعرض و شكنجه قرار مي‌گرفت و صبح كه بيدار مي‌شد، بخشي از بدنش از دست رفته بود. مردي هرشب تكه‌اي از رخشنده را مي‌بريد و با خودش مي‌برد. آن مرد همسر سابقش بود. آيا مي‌توان از قصه‌ي رخشنده باخبر بود و از كنار عباراتي از اين دست در قالب اصطلاحاتي كلي مانند توهم و هذيان گذر كرد؟ مردي كه كودك را از مادر جدا كرده است، سي سال بعد‌ از آن ماجرا مدام بر‌ميگردد و تكه‌اي از مادر را با خود مي‌برد. يك مادر روان‌نژند در اين مواقع شايد جملاتي مشابه اين بر زبان جاري كند: او جگرگوشه‌ام را از من گرفت. در مورد رخشنده اما اين جمله گوياي تمام ماجرا نيست. جگر گوشه براي او نه يك استعاره‌ي زباني، بلكه اشاره‌اي مستقيم به بدن است. او به معني واقعي كلمه بخشي از وجودش را از دست داده است و مداخله‌ي زبان در اين زمينه با شكست مواجه مي‌شود.

آخرین محصولات مشاهده شده