درباره‌‌ی من فلوجه را به یاد می آورم

من فلوجه را به ياد مي‌آورم رماني تلخ و تکان‌دهنده درباره‌ي حافظه، هويت و آسيب‌هاي نسلي است. شايد اين کتاب اثري شخصي به نظر برسد، اما آنچنان که در جهانِ امروز مسئله‌ي پناهجويان و جنگ جدي شده، طيفي وسيع از مخاطبان مي‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. داستان اين رمان به‌صورت موازي پيش مي‌رود، يعني بخشي از کتاب قصه‌ي رامي احمد، کمونيست عراقي پناهنده به فرانسه است، و بخشي روايت قصه‌ي فرات، پسر رامي. رفت‌وآمد بين اين دو قصه دلنشين است. در واقع، فرات اول قصه‌ي پدر را مي‌گويد و بعد تجربه‌ي خودش را در زندگي روايت مي‌کند. وانگهي، نويسنده در هر بخش به‌معني واقعي کلمه خواننده را غافل‌گير مي‌کند. اين روند حتي تا فصل آخر هم ادامه دارد که فرات پرده از راز بزرگ زندگي پدرش بر مي‌دارد. کتاب اجازه‌ي نفس‌کشيدن به خواننده نمي‌دهد و ضرباهنگش را تا پايان حفظ مي‌کند.

آخرین محصولات مشاهده شده