«نمي‌شه من به جاي اون برم؟» اين سوال تنها يک سوال معمولي نبود، بلکه جمله‌اي بود که زندگي سونام هشت‌ساله را تا آخر عمر دستخوش تغيير کرد. تغييري که گاه لبخند به لبانش مي‌آورد و گاه اشک به چشمانش مي‌نشاند. تغييري که او را تا پاي مرگ کشاند و در حسي از جنس عشق و ايستادگي غوطه‌ور کرد. من به جاي او، داستان زندگي و هويت درهم‌تنيده‌ي دو دختر جوان را در دوران استعمار ژاپن بر کره و جنگ جهاني دوم روايت مي‌کند. دو دختر با ظاهري مشابه اما باطني متفاوت. يکي فقير و ديگري غني. هنگامي که چريونگ اشراف‌زاده از سوي پدرش دختري هم‌سن‌وسال و شبيه به خودش به نام سونام را به‌عنوان خدمتکار هديه مي‌گيرد، سرنوشت بازي‌هاي بسياري را براي آن‌ها به‌دنبال مي‌آورد. چريونگ با سونام رفتار خوبي ندارد و سونام برخلاف آنکه تصور مي‌کرد با بيرون‌آمدن از روستا زندگي بهتري را تجربه مي‌کند، سختي‌هايش تازه آغاز مي‌شود. دو دختر با شباهتي بي‌نظير به يکديگر، بزرگ مي‌شوند و چريونگ براي تحصيل همراه سونام به ژاپن مي‌رود. چريونگ عاشق پسري فقير مي‌شود، پسري که پس‌از دستگيري‌اش متوجه مي‌شود عضو يک گروه کره‌اي استقلال‌طلب است. پسر، چريونگ را حامي مالي گروه‌شان معرفي مي‌کند و به‌اين‌ترتيب دختر گرفتار مي‌شود. با نفوذ خانواده‌اش حکم او از زندان به خدمت به‌عنوان زن آسايشگر تغيير مي‌کند. اما شباهت سونام به چريونگ باعث مي‌شود که خانواده چريونگ او را جاي دخترشان براي اين کار بفرستند. زنان آسايشگر در واقع برده‌هاي جنسي سربازان ژاپني بودند. چريونگ با تغيير هويت ازدواج مي‌کند و به ژاپن مي‌رود و سونام جايگزينش مي‌شود. اما اين تمام ماجرا نيست و ماجرايي عاشقانه در پيش است...