درباره‌‌ی مکان‌های عمومی

نامه دهم خانم خيلي خيلي ببخشيد اينطوري مي‌نويسم. شما چكار داريد كه ما چطوري هستيم. من شرح زندگي ندارم كه براي شما بنويسم. ما اگر خيلي بدبخت هستيم در آن دنيا خوشبخت مي‌شويم. پدرم گفت اگر شما چيزي مي‌دهيد من نگيرم چون ما گدا نيستيم. من گفتم كه جايزه گرفتم اما پدرم گفت نمي‌خواهد جايزه بگيري. شما ديگر بمن جايزه ندهيد. پدرم مرا كتك مي‌زند مي‌گويد پس بده. من خجالت مي‌كشم پس بدهم. خانم آموزگار آدم بد در اين دنيا خوشبخت است در آن دنيا بدبخت مي‌شود مي‌سوزد. چون خدا آدم فقير بيچاره را خيلي دوست دارد. خانم آموزگار من نمي‌خواهم شما را ناراحت كنم. ولي شرح زندگي ندارم.

آخرین محصولات مشاهده شده