درباره‌‌ی مثل هیچ شب

نگاهش از چشمانم گريخت. به کف زمين افتاد. از کفش تا لباسم و موهايم. فکر کردم غير از خودش کسي نيست که توجه‌ش اين‌گونه مرا به وجد آورد. - انگار خدا تمام مواهبشو در تو جمع کرده و هيچي رو ازت دريغ نکرده. انقدر در اين جمله هيجان جمع شده بود که آدرنالين خونم را بالا برد.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده