درباره‌‌ی کنیز ملکه مصر

نام من «شرميون» است. پدر و مادرم برده بودند، به همين جهت خود نيز کنيز شدم. والدين من در کاخ سلطنتي خدمت مي‌کردند و من در آن کاخ چشم به دنيا گشودم. چند روز بعد از تولد من، دختر پادشاه مصر که مادرش يهودي بود، متولد شد و نامش را «کلئوپاتر» نهادند. من از وقايع دوره کودکي خود اطلاع ندارم، اما به خاطر مي‌آورم که از سه سالگي همبازي کلئوپاتر شدم و او از بين دختران کوچک کاخ سلطنتي مرا ترجيح مي‌داد و با من بيشتر الفت داشت. تصور مي‌کنم يکي از چيزهايي که مرا نزد کلئوپاتر محبوب کرد، اين بود که هنگام بازي وقتي ناگهان به خشم در مي‌آمد و مرا کتک مي‌زد و موهاي سرم را مي‌کند، من اعتراض و نزاع نمي‌کردم، بلکه به گوشه‌اي مي‌رفتم و مي‌گريستم و بعد از چند لحظه، کلئوپاتر به من نزديک مي‌شد و مي‌گفت: «شرميون، گريه نکن». گاهي براي اين‌که مرا تسلي بدهد، يک کلوچه شيرين که با انگبين طبخ مي‌شد به من مي‌داد و مي‌گفت: «بخور»، من هم کلوچه لذيذ را در دهان مي‌گذاشتم و خشم و کتک او را فراموش مي‌کردم.

آخرین محصولات مشاهده شده