درباره‌‌ی کاناپه (مجموعه داستان)

فريدون، خيس و خونين، روي کاناپه‌ي زردرنگ عريض و طويل، روي تکه‌هاي ريز و درشت کريستال‌هاي گران‌قيمت، روي پسته و نقل‌هاي بهارنارنج و شيريني‌نخودچي‌هاي عيد، پخش شده بود. ماهي قرمز عيد روي تراشه‌هاي کريستال خيس و خوني تکان مي‌خورد. خواننده‌ي دوبي‌نشين شش‌وهشت مي‌خواند. دريا و ساحل دويدند سمت آسانسور.

آخرین محصولات مشاهده شده