درباره‌‌ی قصه‌های نقلی (30 شب 30 قصه)

آهو تشنه بود و می‌خواست برود به لب چشمه آب بخورد، اما از مار بزرک می‌ترسید. مار بزرگ همیشه لب چشمه می‌نشست. هر حیوانی که می‌امد آب بخورد، ‌مار اذیتش می‌کرد....

آخرین محصولات مشاهده شده