درباره‌‌ی عشق ایرانی من

ژو، خانواده‌اش و دو پناهجو اواسط بعد از ظهر روز شنبه به خانه ما آمدند. آن‌قدر هيجان داشتم كه بلافاصله بعد از بيدارشدن مشغول انجام كاري اساسي شدم: مرتب كردن سالن خانه كه هفته‌ها وقت نكرده بوديم به آن رسيدگي كنيم؛ به اين ترتيب هم سرگرم مي‌شدم و هم اضطرابم كم مي‌شد...

آخرین محصولات مشاهده شده