درباره‌‌ی صندلی نقره‌ای (ماجراهای نارنیا 6)

گولگ جيغي كشيد و گفت: اي‌يي‌يي! آره، آن راه وحشتناك را بلدم. اولش را بهتان نشان مي‌دهم. اما اگر عالي‌جناب‌ها هر جوري از من بخواهند همراهشان بروم، هيچ فايده‌اي ندارد. حاضرم بميرم، ولي نيايم.

آخرین محصولات مشاهده شده