درباره‌‌ی شکار استخوان طلایی (جسپر و اسکراف)

جسپر و اسکراف دوست‌های جون جونی بودند. آن‌ها باهم یک کتاب‌فروشی باز کردند؛ بهترین کتاب‌فروشی شهر! یک روز، کتاب عجیبی به دست جسپر رسید. او شاد و شنگول پنجه‌اش را روی جلد کتاب کشید. اوه! اوه! ماجراهای سبیل سیاه؛ دزد دریایی معروف! بعد اسکراف یک نقشه‌ی گنج از توی آن کتاب پیدا کرد. اما وقتی می‌خواستند با کمک نقشه رد استخوان طلایی را بزنند، تازه فهمیدند که ماجراهای مشکوکی پشت پرده دارد اتفاق می‌افتد..

آخرین محصولات مشاهده شده