درباره‌‌ی شمشیر کایگن

جنگجوياني قدرتمند بر کوهستاني در مرز امپراطوري کايگن زندگي مي‌کنند؛ ابرانسان‌هايي که قادر به برانگيختن دريا و به‌کارگرفتن سلاح‌هايي از جنس يخ هستند. جنگجويان شبه‌جزيره‌ي کوساناگي به مدت صدها سال جلوي پيشروي دشمنان امپراطوري را گرفته‌و نام «شمشير کايگن» را براي سرزمين منجمد خود به ارمغان آورده‌اند. هدف مامُوروي چهارده‌ساله، يکي از اعضاي خاندان اسطوره‌اي ماتسودا، هميشه برايش واضح بوده است: تسلط بر فنون مبارزه‌ي خانواده‌و دفاع از سرزمينش. اما وقتي غريبه‌اي سر مي‌رسد و پرده از حقيقت پشت آرامش کاذب کايگن برمي‌دارد، مامورو مي‌فهمد فرصت زيادي ندارد تا جنگجويي باشد که براي تبديل‌شدن به آن متولد شده است. بدتر از آن، شايد پايه و اساس امپراطوري کايگن‌که مامورو براي دفاع از آن به دنيا آمده بر دروغ بنا شده باشد. ميساکي باور داشت پس از وصلت با خاندان ماتسودا، علايق و آرزوهاي دوران جواني‌اش را پشت سر گذاشته است. او که مصمم بود زن خانه‌دار و مادر خوبي باشد، شمشيرش را به همراه هرچه از دوران مبارزه در کشوري خارجي نزد خود داشت، پنهان کرد. اما وقتي پسر نوجوانش از او سوالاتي درباره‌ي دنياي بيرون و تهديد تهاجم قريب‌الوقوعي از آن سوي دريا مي‌پرسد و شوهر سرد و بي‌احساسش روزبه‌روز بيشتر خشمش را برمي‌انگيزد، ميساکي درمي‌يابد جنگجوي درونش با چنگ و دندان در تلاش است به زندگي بازگردد. وقتي نسيم جنگ به شبه‌جزيره رسيد، خاندان ماتسودا قدرت کافي خواهند داشت تا از امپراطوري خود دفاع کنند؟ يا قبل از سررسيدن دشمنان حقيقي، خودشان يکديگر را تکه پاره خواهند کرد؟

آخرین محصولات مشاهده شده