درباره‌‌ی شلوارهای وصله‌دار (مجموعه داستان)

درس ساعت اول تجزيه و تركيب عربي بود. معلم عربي پيرمرد شوخ و نكته‌گويي بود كه نزديك يك قرن و نيم از عمرش مي‌گذشت. همه هم‌سالان من كه در شيراز تحصيل كرده‌اند او را مي‌شناسند. من كه ديگر از چشمم اطمينان داشتم براي نشستن بر نيمكت اول كوشش نكردم. رفتم و در رديف آخر نشستم، مي‌خواستم چشمم را با عينك امتحان كنم.

آخرین محصولات مشاهده شده