درباره‌‌ی سمفونی پاستورال

پروردگارا، به‌خاطر ماست که شب را چنين ژرف و زيبا آفريده‌اي؟ به‌خاطر من است؟ هوا روح‌نواز و آرام است و نور ماه از پنجر? گشوده به اتاق مي‌پاشد و من گوش جان به سکوت گنبد گيتي سپرده‌ام. پروردگارا، اگر محدوديتي در عشق هست از شما نيست، از آدم است. چه باک که عشق من به ديد? آدم ناپاک آيد وقتي در نظر تو مقدس است. من مي‌کوشم جامه‌ام از گناه پاک باشد، چراکه گناه در نظرم ناسپاسي است و نمي‌خواهم از دامن مسيح جدا گردم. نه، حاضر نيستم براي دوست‌داشتن ژرترود به گناه آلوده شوم. اما قادر نيستم اين عشق را از جان و تنم دور سازم مگر با مرگ. و اصلاً چرا بايد چنين شود؟ اگر او را عاشقانه پرستش کنم پس اين عشق بايد از روي شفقّت باشد. اما دوست‌داشتن او، خيانت به اوست. او تشن? عشق من است... پروردگارا، بيش از اين نمي‌دانم... مرا چشم بينا بخش.

آخرین محصولات مشاهده شده