درباره‌‌ی ساپروفیت (رمان برای نوجوانان)

امير، تو كه از قوه‌ي تخيل‌ات خوب كار مي‌كشي، آن را به كار بينداز. لحن ساپروفيت كم و بيش تند و نگاهش سرد و بي‌رحم بود. فكر مي‌كنم اين معامله به نفع هر دوي ماست. به خاطر آوردم: مهره‌ي گربه! و ديدمش. آن زن يك ساپروفيت بود.

آخرین محصولات مشاهده شده