درباره‌‌ی زیر چادر مادربزرگ

توي دلم مي گويم بهاره، جايت خالي. با خاله نوشين و خاله عذرا دارم مي‌روم زيارت امام رضا(ع). فقط حيف که خانم انصاري هم هست. من هم مثل تو از او مي‌ترسم. خاله عذرا و خاله نوشين هم از او مي‌ترسند، چون شنيدم که خاله عذرا گفت: اگر خواستي کنارش بنشيني و حرف بزني روي من حساب نکن. همان توي مدرسه تحملش مي‌کنم کافيه.

آخرین محصولات مشاهده شده