چه حالي پيدا مي‌كني اگر دايي‌ات يك فلش مموري به تو بدهد و بعد از باز كردن آن او را در فيلمي قديمي كنار سالوادور دالي ببيني كه در حال بازي با سبيل‌هاي درازش رو به دوربين مي‌گويد: «تنها تفاوت من با يك ديوانه اين است كه من ديوانه نيستم!» دايي سامان كه تازه از سفر اسپانيا برگشته براي بچه‌ها تيشرت‌هايي با نقاشي چهره زن و مردي عجيب و غريب آورده. بعد از تقسيم هدايا با هم به تماشاي بازي بين دو تيم مهم فوتبال اسپانيا، يعني رئال مادريد و بارسلونا مي‌نشينند. هنگام تماشاي بازي فوتبال دايي فاش مي‌كند كه زماني در تيم بارسلونا بازي كرده است. چطور ممكن است دايي در تيم بارسلونا بازي كرده باشد؟ آن هم در كنار سالوادور دالي و دوست نزديكش فدريكو گارسيا لوركا. اما فيلم‌هاي مستندي كه دايي از آن سال‌ها ضبط كرده، پرده از اين راز بزرگ برمي‌دارد. اين بار مي‌توانيد همراه سامي و دالي و دوستش لوركا با ساعت جيبي ذوب‌شده دالي به سفري در زمان برويد. آيا اين همان ساعتي است كه در تمام سفرها همراه دايي بوده و به او كمك كرده تا در زمان سفر كند؟