درباره‌‌ی روزی که موش کوچولو به دنیا آمد (ماجراهای موش کوچولو 1)

موش كوچولو آن‌قدر ريزه ميزه است كه خواهر و برادرش او را بازي نمي‌دهند . اما موش كوچولو خوب مي داند موقع خطر چطوري بايد به آن‌ها كمك كند تا حسابي دهانشان باز بماند ! داستان اين كتاب شبيه يكي از حكايت‌هاي گلستان سعدي است . حكايت پسر زشت‌رويي كه قدش از برادرش كوتاه‌تراست و همه فكر مي‌كنند او به جايي نمي‌رسد . بايد كتاب را بخوانيد تا بدانيد داستان پسر زشت چه ربطي به موش كوچولوي داستان ما دارد .

آخرین محصولات مشاهده شده