درباره‌‌ی رقص شیطان (2 جلدی)

به فاصله‌ي فقط چند روز، از زبانه‌هاي آتش به اين كوره‌راه برف و يخ، به اين خانه سرمازده فرار كردم. انگار خاطره راهي براي آرام شدن ذهنم است. گويي افكارم را مرتب مي‌كند. بين هجوم برف، خاطره خليج آبي و سبز و هرم آفتاب... خاطره باد كه موهاي انبوهم را آشفته مي‌كند، خاطره يك اتومبيل كه بين گردوغبار دور مي‌شود و ديگر نمي‌بينمش... آرام اسلحه كمري را لمس مي‌كنم و به آرامش سبز و آبي خليج خيره مي‌شوم؛ گويي دنبال چيزي مي‌گردم كه در دورترين نقطه از زمين گم شده است و حالا بايد برگردانمش همين‌ جا، درست در همين جزيره كوچك، بين همين خاك بي‌رنگ گرماي سوزان.

آخرین محصولات مشاهده شده