درباره‌‌ی در دنیای تو ساعت چند است

داستان من فرق مي‌كند. من ناخواسته پناهگاهم را نه آنسوي دنيا، كه در رشت پيدا كردم و در تمام اين سال‌ها هر وقت دنبال امنيت و آرامش روحي مي‌گشتم، يا احوالم به هم مي‌ريخت، راهي رشت مي‌شدم. اين مهاجرت من، پناهندگي من بود و دوگانه پاريس - رشت اين فيلم هم از همين‌جا مي‌آيد. البته حالا بعد از ساختن اين فيلم ارتباطم با رشت عوض شده. نمي‌دانم، ديگر سخت است كه به چهره‌اش نگاه كنم. انگار ميان ما رازي بود كه من به همه گفتم و همه‌چيز عوض شد. با ديدن تابلوهاي ادگار دگا مجذوب ايده پنهان بودن چهره زن شدم. نسخه‌اي از مجموعه نقاشي‌هاي «مري كاسات در لوور» دگا را انتخاب كرديم كه پس‌زمينه هم نداشت و اين امكان را مي‌داد كه فيگور محوري زن را در هر فضا و محيطي بازسازي كنيم. چند روز پيش كشف كردم اين سير بيرون آمدن مري كاسات از قاب نقاشي و تبديل شدنش به زني واقعي كه همچنان چتر به دست به مغازه قاب‌سازي برمي‌گردد، چيزي از مري پاپينز و پريدن آدم‌ها توي فضاي نقاشي را هم در خود دارد، كه البته از آن چيزهايي است كه شايد كسي جز خودم در فيلم حسش نكند!

آخرین محصولات مشاهده شده