درباره‌‌ی دایناسور خوب (کارتون های خواندنی)

آرلو توي مزرعه‌اي در دامنه‌ي کوه زندگي مي‌کرد. او دلش مي‌خواست ردپايش را روي انباري مزرعه بگذارد. يک روز، آرلو افتاد توي رودخانه و از خانه خيلي دور شد. او و دوستش، اِسپات، دلشان مي‌خواست برگردند به خانه. آن‌ها سفر طولاني و خطرناکي در پيش داشتند. آرلو ردپايش را روي انباري مزرعه مي‌گذارد؟

آخرین محصولات مشاهده شده