درباره‌‌ی خزامی

زيرلب گفت:«اومار فرام پورتو…ريکو.»… از خودش پرسيد، چرا او هم پورتوريکويي نباشد و اين‌طور عراق را به‌تمامي از گذشته‌اش پاک نکند؟‌ بله، از امروز به بعد، هرکسي بپرسد به او مي‌گويد پورتوريکويي است… عراقي‌ها را در ميشيگان گذاشت و عمر را هم اينجا،‌ نزديک مرز بين پنسيلوانيا و نيوجرسي، مي‌گذارد و اومار پورتوريکويي را با خود مي‌برد… وقتي به اتوبوس برمي‌گشت، خود را اين‌طور قانع کرد. سنان انطون، نويسندهه نام‌آشناي عراقي، در آخرين رمان خود از بحران هويت مي‌نويسد و مخاطب را به هزارتوي حافظه و موسيقي مي‌کشاند؛ هزارتويي که عطر خزامي از دالان‌هايش مي‌تراود.

آخرین محصولات مشاهده شده