درباره‌‌ی جمهوری مشعشع

چه مايه‌ي وحشت لازم است تا مجبور شويم تصورمان را از کودکي -و از نظم و خشونت و تمدن- از نو تعريف کنيم؟ کارمند جواني از اداره‌ي بهزيستي براي انجام مأموريتي به شهرستان دورافتاده‌اي منتقل مي‌شود، و خيلي زود درمي‌يابد که در اين شهر زيبايي و سياهي دوشادوش هم‌اند. سي‌ودو کودک گرسنه و بي‌خانمان در خيابان‌ها پرسه مي‌زنند و با زباني نامفهوم گدايي مي‌کنند… و کم‌کم وحشت و وهم مي‌آفرينند. او اکنون پس از بيست سال به شرح ماوقع مي‌پردازد

آخرین محصولات مشاهده شده