همه قصه‌هاي تيمارستان گريلاك را شنيده‌اند: قرار بود جايي براي درمان بيماري‌هاي رواني نوجوانان باشد. ولي خيلي زود مشكلي پيش مي‌آيد. چند تا از بيماران نوجوان مي‌ميرند. خيلي زود مجبور مي‌شوند تيمارستان را براي هميشه تعطيل كنند. تيمارستان به ساختماني متروكه تبديل مي‌شود، كه در اعماق جنگل رها شده است. نيل و خانواده‌اش تازه به شهر جديد اسباب‌كشي كرده‌اند. نيل خيلي زود داستان تيمارستان را مي‌شنود. او مي خواهد به هر قيمتي كه شده تيمارستان را ببيند و آماده است با هر وحشتي كه آن‌جا در انتظارش است رو به رو شود. ولي مطمئنا براي چيزي كه او را تا خانه نعقيب مي‌كند آماده نيست...