درباره‌‌ی به تاریکی خواهم رفت

گزارش استادانه‌ي ميشل مك‌نامارا از جنايت واقعي گلدن استيت، متجاوز و قاتل سريالي مرموزي كه بيش از يك دهه كاليفرنيا را به وحشت انداخته بود. تو براي هميشه ساكت خواهي شد و ممن با تاريكيي خواهم رفت. يك شكارچي مرموز و وحشي طي مدني بيش از ده سال مرتكب پنجاه مورد تجاوز در كاليفرنياي شمالي مي‌شود، سپس روانه‌ي جنوب شده و ده نفر را به طرز فجيعي به قتل مي‌رساند. او در سال 1986 ناپديد مي‌شود و از چنگ نيروهاي پليس و بهترين كارگاهان منطقه مي‌گريزد. آن‌چه اين كتاب را بسيار خاص كرده اين است كه با دو وسواس فكري درهم آميخته است، يكي روشن و يكي تاريك. قاتل گلدن استيت نيمه تاريك است و ميشل مك‌نامارا نيمه‌ي روشن. اين كتاب آمد و شد ميان اين دو ذهن، يكي بيمار و آشفته و ديگري باهوش و مصمم است. دوستش داشتم. - استيون كينگ

آخرین محصولات مشاهده شده