درباره‌‌ی برف های آبی

چيزهايي كه خواندم تكانم دادند و من را به جايي رساندند كه هنوز هيچ كس مرا به آنجا نرسانده بود ساكت شدم مادر هم سكوت كرده بود براي نخستين بار از هنگام تبعيدمان خدا با ما حرف مي زد ما از نو به ميان برگزيدگان برگشته بوديم...

آخرین محصولات مشاهده شده