درباره‌‌ی بانو اینشتین

بانو اينشتين داستان زني است در اسارت دنياي سلطه‌گر مردانه؛ زني که هوش و استعداد و نبوغش در ساية پررنگ همسرش، آلبرت اينشتين، ناديده مانده است. زني که در بيست سالگي بر خلاف اغلب زنانِ همدوره‌اش، در رشتة فيزيک ادامة تحصيل مي‌دهد و پس از آن با دانشجويي به نام آلبرت آشنا مي‌شود و حاصل زندگي آنان شهرت آلبرت است و در حاشيه قرار گرفتن همسرش. چقدر از ايده‌هاي اينشتين حاصل انديشه‌ها و افکار همسرش بوده است؟ چرا بايد يکي در ساية ديگري فراموش مي‌شد؟ آيا دو نابغه در يک خانه نمي‌گنجند؟ او الان به من گفت معرکه؟ اين کلمه‌اي بود که آلبرت آن را شايستة استادان بزرگ فيزيک مي‌دانست؛ کساني نظير گاليله، نيوتن، گاهي هم تعدادي از انديشمندان متأخر. و حالا من؟ آلبرت که چشمانش همچنان مي‌درخشيد، پرسيد: «مي‌آيي مقاله‌اي دربارة تئوري‌ات بنويسيم؟ ما به اتفاق مي‌توانيم دنيا را دگرگون کنيم، عروسک. آيا مرا همراهي خواهي کرد؟»»

آخرین محصولات مشاهده شده